یمانی پیوست1

پیوست1 مبحث یمانی

یمانی کیست

دلایل بسیاری به موضوع یمانی،   درباره ابعاد مختلف این شخصیت و زوایای زندگی و جنبش او اهمیت بخشیده است؛ از جمله:
1. تعداد زیادی از روایات در میان مجموعه احادیث علائم الظهور، فقط حدود پنج پدیده را به شکل مستقیم، نشانه های ظهور برشمرده اند. بعضی از این پنج نشانه، در اندکی از روایات جای خود را به نشانه های دیگری می دهند، اما معمولا در اصل پنج شماری آن نشانه ها، تغییری ایجاد نمی شود. تاکید پیشوایان معصوم(ع) بر این علایم که در برخی روایات از آن با عنوان علایم حتمی تعبیرت شده و جداسازی آن ها از سایر نشانه های ظهور، دلیل بر اهمیت این نشانه هاست که توجه ویژه ای را می طلبد. یمانی یکی از این نشانه هاست که معمولا در زمره پنج علامت یاد شده، به شمار می رود. امام صادق(ع) در این باره فرموده اند:
خمس قبل قیام القائم(عج) الیمانی و السفیانی، و المنادی من السماء و خسف بالبیداء و قتل النفس الزکیه؛

پیش از قیام پنچ نشانه رخ خواهد داد: یمانی، سفیانی، ندای آسمانی، فرورفتن [سپاه سفیانی] در سرزمین بیداء و کشته شدن نفس زکیه.
2. هم چنان که خواهد آمد، قیام یمانی، فضیلت محور و اصلاح گر است و روایات، بر کمک به او تاکید کرده اند. بی گمان جانب داری از این حرکت ارزشی و تقویت آن، زمانی امکان پذیر خواهد بود که این شخصیت و جزییاتت مربوط به جنبش و تا حد ممکن شناسایی شود...

یمانی
 دلایل بسیاری به موضوع یمانی،   درباره ابعاد مختلف این شخصیت و زوایای زندگی و جنبش او اهمیت بخشیده است؛ از جمله:
1. تعداد زیادی از روایات در میان مجموعه احادیث علائم الظهور، فقط حدود پنج پدیده را به شکل مستقیم، نشانه های ظهور برشمرده اند. بعضی از این پنج نشانه، در اندکی از روایات جای خود را به نشانه های دیگری می دهند، اما معمولا در اصل پنج شماری آن نشانه ها، تغییری ایجاد نمی شود. تاکید پیشوایان معصوم(ع) بر این علایم که در برخی روایات از آن با عنوان علایم حتمی تعبیرت شده و جداسازی آن ها از سایر نشانه های ظهور، دلیل بر اهمیت این نشانه هاست که توجه ویژه ای را می طلبد. یمانی یکی از این نشانه هاست که معمولا در زمره پنج علامت یاد شده، به شمار می رود. امام صادق(ع) در این باره فرموده اند:
خمس قبل قیام القائم(عج) الیمانی و السفیانی، و المنادی من السماء و خسف بالبیداء و قتل النفس الزکیه؛
پیش از قیام پنچ نشانه رخ خواهد داد: یمانی، سفیانی، ندای آسمانی، فرورفتن [سپاه سفیانی] در سرزمین بیداء و کشته شدن نفس زکیه.


2. هم چنان که خواهد آمد، قیام یمانی، فضیلت محور و اصلاح گر است و روایات، بر کمک به او تاکید کرده اند. بی گمان جانب داری از این حرکت ارزشی و تقویت آن، زمانی امکان پذیر خواهد بود که این شخصیت و جزییاتت مربوط به جنبش و تا حد ممکن شناسایی شود.
3. وجود ویژگی های مثبت در شخصیت یمانی و تکریم و تجلیلی که در کلمات پیشوایات دین از او شده ، می تواند انگیزه ای برای وسوسه شیادان و فرصت طلبانی باشد که برای جلب عواطف و احساسات مذهبی مردم، از آن استفاده کنند. لذا، این احتمال همواره وجود داشته است که افرادی خود را یمانی معرفی کنند و از این رهگذر، عواطف، احساسات و امکانات مردم به سوی خود جلب کنند و چه بسا با این عنوان تا مرز تشکیل حکومت نیز پیش بروند. از این رو، بجاست تا در حد ممکن جزییات این حادثه بر اساس اصول علمی شناسایی شود تا بتوان در مقام تعیین مصداق، مدعیان دروغین را از یمانی واقعی شناسایی کرد. با جزییات یاد شده نتوان یمانی واقعی را شناسایی کرد، دست کم این معیار ها برای تشخیص مدعیان دروغین کفایت می کند، و همین مقدار، اهمیت کندوکاو پیرامون این موضوع را به خوبی می نماید.

یمانی از منظر پیامبر(ص)

از پیامبر اکرم(ص) در این خصوص چنین روایت شده است:
من احب اهل الیمن فقد احبنی و من ابغض اهل الیمن فقد ابغضنی؛

کسی که اهل یمن را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسی که با اهل یمن دشمنی ورزد، با من دشمنی ورزیده است.


و نیز فرموده اند:
رجال اهل الیمن افضل، الایمان یمانی و الحکمه یمانیه؛
مردمان یمن با فضیلت ترند. ایمان و حکمت، یمنی است.


آنان یمن را از آن روی تکریم و تعظیم می نمودند که مهد پرورش انسان های وارسته و پارسایی چون اویس قرنی بوده است، هم چنان که در آخرالزمان اهل یمن علیه تباهی ها به پا خواهند خواست. و در راه اقامه دین الهی و گسترش معنویت، مجاهدت خواهند کرد. رسول گرامی اسلام، به هنگام اعزام معاذ بن جبل به یمن، به وی فرمودند:
بعثتک الی قوم رقیقه قلوبهم یقاتلون علی الحق مرتین؛تو را به سوی مردمی فرستادم که قلب هایشان رقیق است و بر سر حق دوبار جنگ می کنند.
بر این اساس اهل یمن در آخرالزمان، زمینه سازان ظهور و یاری کنندگان آخرین وصی پیامبر اسلام (ص) خواهند بود. رهبری نهضت زمینه سازان یمن، بر عهده شخصی است که روایات از او با نام «یمانی» یا « قحطانی» یاد کرده اند.

یمانی در روایات:
اصل ظهور مردی از سرزمین یمن در آخرالزمان، مسلم است و روایات متعددی نیز بر آن دلالت می کنند که برخی از آن ها معتبرند. این روایات، از پیامبر اکرم(ص)، امام علی(ع)، امام باقر(ع) امام صادق(ع) و امام رضا(ع) و نیز تعدادی از صحابه، هم چون عماریاسر نقل شده است؛ مثلا امام صادق(ع) در روایت صحیحه ای در پاسخ به این سوال که فرج شیعیان شما چه زمانی خواهد بود، فرمودند:
....وظهر الشامی و اقبل الیمانی خرج صاحب هذا الامر من المدینه الی مکه؛
....هنگامی که شامی ظاهر شود و یمانی آشکار گردد و صاحب این امر از مدینه به سمت مکه برود.
از نخستین کتاب های روایی که این روایات را ذکر کرده اند، می توان به مختصر اثبات الرجعه از فضل بن شاذان، کافی، الغیبه نعمانی، کمال الدین و تمام النعمه، الغیبه و امالی شیخ طوسی، و در منابع اهل سنت به صحیح بخاری، صحیح مسلم و الفتن نعیم بن حماد اشاره کرد. بی گمان تعدد این روایات و قدیمی بودن منابع آن و نیز جود احادیث معتبر در این میان مجموعه این روایات، جای هیچ گونه تردیدی در اصل این مسئله باقی نخواهد گذاشت. این مسئله آن قدر مسلم بوده که در طول تاریخ، افراد مختلفی با عنوان قحطانی (یمانی) دست به قیام زده اند. در ادامه به برخی از این افراد اشاره می شود:


1. عبدالرحمن بن اشعث
مسعودی در این باره می نویسد:
از حوادث بزرگ عهد عبدالملک بن مروان، خلع او توسط عبدالرحمن بن اشعث بن قیس بن معدی کرب کندی در سال 81 بود. چون لشکریان عبدالرحمان زیاد شدند و بسیاری از مردم عراق ار روسای قبایل، قاریان و عابدان، به او پیوستند، عبدالملک را خلع کرد و مردم نیز عبدالملک را خلع کردند. این واقعه نزدیک  فارس به وقوع پیوست. وی پس از خلع عبدالملک خود را «ناصر المومنین» نامید و مدعی شد که همان قحطانی است که اهل یمن در انتظار اویند؛ همو که زمام داری را به اهل یمن باز می گرداند


2. یزید بن ملهب
فخر رازی علاوه بر ابن اشعث، از یزید بن ملهب نیز به عنوان کسی که مدعی قحطانی موعود است، یاد می کند.


3_احمد حسن یمانی
نظر به این که این جریان مدتی است دست به تبلیغات وسیعی زده و برخی از انسان های ساده لوح را به خود جذب کرده است، بجاست درباره آن به صورت مفصل تر گفت و گو شود.
این جریان که تحت عنوان احمد حسن الیمانی وصی و فرستاده امام مهدی(عج) در اواخر سال های حاکمیت صدام بروز کرد، پس از سقوط او با کمک برخی از باقی مانده های رژیم بعث، تشکیلات وسیعی را در مناطقی هم چون نجف، کربلا، ناصریه و بصره به راه انداخت. موسس جریان، شخصی به نام احمد حسن گاطع از قبیله صیامر، در حدود سال 1973 میلادی در منطقه ای به نام هویر از توابع شهرستان زبیر از استان بصره متولد شد. وی در سال 1999 از دانشکده مهندسی نجف فارغ التحصیل شد و مدتی در حوزه شهید سید محمد صدر تلمذ نمود. بنابر نقل موثق، برادر وی از نیروهای بعثی بود.
ادعاهای واهی احمد الحسن
او با این که سید نیست و اصل و نسبش از قبیله صیامر معلوم است، ولی عمامه سیاه پوشید و در مجامع عمومی ظاهر شد؛ از جمله با توجه به فیلمی که از او گرفته شده است، بر بالای منبر در یک مسجد با لباس روحانی و عمامه سیاه سخن رانی و ادعاهای ضد و نقیضش را مطرح کرد. کم سوادی از لحن او پیداست و سخن گفتن به عربی فصیح برایش مشکل است. در آن سخنرانی در عین این که تصریح می کند هیچ ادعایی ندارد و یک مرد ساده از روستایی ساده ای است، ادعا می کند: «من مایه رحمت برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم،هر جا بروم ائمه همواره با من هستند و صریحا می گویم که خداوند مرا برگزیده و صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده و خود، صاحب نفس مطمئنه شده ام. من می خواهیم شیعیان را متحد کنم؛ از عالم و عامی. من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم. خداوند نور است و کلام او نور است و نور او سراسر وجود مرا فراگرفته است. من هرگز شرک نمی ورزم و هرجا باشم خداوند با من است و در عین حال هیچ ادعایی هم ندارم.»
ادعاهای واهی او در پیامی که در تاریخ 27 شوال 1424 قمری از طریق سایت اینترنتی خود خطاب به علما فرستاد، از این قرار است:
مرحله اول، امام مهدی(عج) را در عالم خواب به صورت مکرر در حرم سید محمد، فرزند امام هادی(ع) می بیند و او را امر به زیارت عسکریین(ع) می نماید. پس از آن موفق به دیدار آن حضرت در بیداری می شود و او را نسبت به انحراف عملی و مالی حوزه ها، به خصوص حوزه نجف آگاه می کند و تحت تربیت ویژه قرار می دهد.
مرحله دوم، به او دستور ورود به حوزه علمیه را می دهد و در آن جا ماموریت می یابد انحرافات حوزه را مطرح کند.
مرحله سوم، در ماه شعبان سال 1420 قمری، امام زمان(عج) را برای دومین بار در حالت بیداری در کنار حرم امام حسین(ع) ملاقات می کند و به دستور امام به نجف می رود و دعوت خود را علنی می سازد. در این مرحله تعدادی از افراد با او بیعت، و جمعی او را تکذیب می کنند و او را به سحر و جنون تسخیر اجنه متهم می نمایند. در پی آن، به شهر خود بازمی گردد. بعد از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی 1424 قمری، دعوت خود را علنا تکرار می کند و تعدادی از طرف داران با او بیعت می کنند. در ماه مبارک رمضان همان سال از سوی امام زمان (عج) ماموریت می یابد که همه مردم زمین را مورد خطاب قرار دهد و آن ها را به قیام در راه حق علیه ظالمان دعوت می کند.
وی در آن پیام تصریح می کند که من انتظار یاری علمای دینی را ندارم؛ زیرا بسیاری از آنان با لسان و سنان با آن حضرت جنگ خواهند کرد، چون با ظهور امام زمان(عج) بساط مرجعیت آنان در هم پیچیده می شود و مقصود از اوثان و اصنام، همان علماست.


وی برای اثبات حقانیت خود به چند دلیل استناد می کند:

1. خواب های زیادی که افراد مختلف درباره او دیده اند؛
2. خبر دادن از حوادث آینده، مانند سقوط صدام؛
3. آمادگی برای مناظره با علمای اسلام، یهود و مسیحیت؛
4. آمادگی برای مباهله با علمای شیعه، سنی، یهودی و نصرانی.
وی در پایان پیام خود خطاب به مردم عراق چنین می گوید:
پدرم امام زمان(عج) مرا برای اهل زمین فرستاد و من دعوتم را در بین شما آغاز نمودم، در حالی که جبرائیل و میکائیل مرا تایید می کنند و نصرت می دهند. من از شما طلب نصرت می کنم. اگر یاری ام کردید، فبها؛ و الا سابقه پدران شما روشن است. اگر مرا خذلان نمودید، صبر خواهم کرد، همان گونه که مسلم بن عقیل صبر کرد. من به زودی از میان شما خواهم رفت! ای باقی مانده های قاتلان حسین، اگر می خواستم شمر و شبث این زمان را معرفی می کردم. من اخبار شما را به پدرم محمد بن الحسن خواهم رساند. در آینده به همراه او که جز شمشیر به شما ارائه نخواهد کرد، باز خواهم گشت.
وی در سایت انصار المهدی  با امضای «سید احمد حسن، وصی و رسول امام مهدی» در روز 21 ربیع الثانی 1426 قمری، مصادف با 9/2/84 شمسی پیامی را به صورت سوال و جواب منتشر می کند. در آن پیام با این که مدعی فرزندی امام مهدی و هاشمی بودن است، یمانی بودن خود را نیز این گونه توجیه می کند که «مکه از تهامه است و تهامه از یمن؛ پس محمد و آل محمد همگی یمانی هستند.» و از این رهگذر احادیثی را که درباره مدح خود تطبیق می کند و در آن مصاحبه ادعای عصمت می نماید.
(در ادامه به رد ادعاهای احمدالحسن از لسان اساتید مهدویت خواهیم پرداخت ان شاالله)


فعالیت فرهنگی جریان یمانی
این سازمان به فعالیت های فرهنگی بهای زیادی می داد و به چاپ و نشر کتاب هایی برای تبلیغ تفکر خود اقدام نموده است. بر اثر این تبلیغات، بسیاری از جوانان بی اطلاع، به این تفکر گرایش پیدا کرده اند و به آن ها تلقین شده که یمانی، نایب امام زمان (عج) است. کتاب های الجواب المنیر عن الاثیر، نصیحت طلاب حوزه علمیه، حاکمیت خداوند نه حاکمیت مردم و کرامات و غیبت گویی ها از نوشته های احمد الحسن به شمار می رود. هم چنین روزنامه القائم و نشریه قمر بنی هاشم و منشوراتی با نام انصار المهدی از دیگر نشریات این جریان است.
طرف داران این جریان با توزیع اعلامیه هایی، همه علمای ایران و عراق را به مناظره دعوت نمودند. از جمله پس از سقوط صدام در سال 1382، هم زمان گروه هایی از جوانان عراق که به صورت غیر قانونی وارد ایران شده بودند، در نماز جمعه شهرهای اهواز، قم، کرج، مشهد و جاهای دیگر در بین صفوف افتاده و خبر از ظهور یمانی دادند، دستگیر شده و به کشورشان برگردانده شدند. در برخی از شهرها مانند قم و اهواز، مبلغان آن ها دست به تبلیغ مرام خود زدند که برخی از آنان موارد توسط مسئولان قضایی کشورمان بازداشت و محکوم شدند.


فعالیت نظامی جریان یمانی
این جریان، فعالیت نظامی را برای اعضای خود لازم و ضروری کرده است و عناصر خود را در باغ های العماره و مناطق الفاس و البتیره با انواع سلاح ها آموزش می داد. از جمله مراکز آموزش آن ها در منطقه صفوان در مزرعه صابر زایر شمال آلبو رحمه و نیز منطقه الهویر قرنه است. یکی از آموزش های آنان، سر بریدن افراد بوده است. نخستین اقدام نظامی آن ها بعد از تصفیه برخی از عناصر منشعب مانند حیدر المنشداوی، هم آهنگی با جماعت جند السما در تاسوعای سال 1428 قمری در منطقه الزرگه کوفه بود. در آن عملیات حدود 200 نفر از جماعت یمانی در میان کشته شدگان بودند. گفتنی است با این که ادعاهای عقیدتی الگرعاوی رهبر جند السما با الیمانی تضاد دارد، اولی وجود امام زمان(عج) را منکر می شده و خود را قائم آل محمد می دانسته و دومی خود را فرزند و وصی امام زمان می داند. از نظر فعالیت نظامی، به صورت هم آهنگ علیه دولت شیعی عراق و حوزه های علمیه در یک عملیات وارد شدند و سرکوب گردیدند. این امر حاکی از این است که هر دو جریان از پشت پرده توسط رهبر واحدی اداره می شدند و ادعاهای عقیدتی آن ها بی اساس بوده است.
بعد از حادثه فوق، جریان یمانی به صورت سری فعالیتش را ادامه داد. با سرکوب قیام الگرعاوی در منطقه الزرگه نجف، یمانی تصمیم گرفت در عاشورای سال 1429 قیام کند؛ اما یک ماه پیش از موعود، با دستگیری چهل نفر از پیروانش در نجف، توانایی اش کاهش یافته و نتوانست اقدامی را در نجف و کربلا در مراسم عاشورا انجام دهد. این گروه برنامه داشت در روز تاسوعا و بر اساس روایات، قیام کند و زائران حرمین حسینی و عباسی را قتل عام نمایند و دو حرم مقدس را به کنترل خود در آورند. سپس با رهبری حسن الحمامی فرزند مرحوم آیت الله سید ممد الحمامی (در گذشته 1419 قمری، 1377 شمسی) به نجف رفته و مراجع دینی را ترور کنند. سپس با ابن بثینه و به عنوان امام مهدی بیعت کنند و فعالیت آن ها به سوی بصره ناصریه کشیده شود. این گره در ساعت 9:30 صبح تاسوعا فعالیت خود را با حمله به هیئت های حسینی در بصره آغاز کردند و توانستند وارد مقر نفت جنوب شوند. هم چنین در ناصریه فالیت خدو را با حمله به تیپ واکنش سریع آغاز کردند و در پی آن، سرتیپ ابولقاء الجابری، فرمانده این تیپ و سرهنگ ابومحمد الرمیض مسئول اطلاعات کشته شدند.
پلیس نجف 45 نفر از عناصر مسلح گروه الیمانی (انصار المهدی) از جمله 15 رهبر و فرمانده این گروه را دستگیر کرد که حسن الحمامی اعتراف کرد گروهش قصد داشته در روز عاشورا مراجع دینی و هیئت های حسینی را مورد هدف قرار دهد. وی در کنفرانس خبری اعترافاتش گفته است: «این گروه دارای ده هزار مجاهد است و حمله به مرجعیت علمای دینی و از هم پاشیدن اوضاع امنیتی عراق را هدف خود می داند.» الحمامی در ادامه اعترافاتش می گوید: «تعدادی از عناصر این گروه مسئولیت هایی هم چون امور مالی، تبلیغاتی و نظامی را بر عهده داشتند و من امام جماعت و روحانی این گروه هستم.» وی افزوده است: «هزینه های ما از کشورهای خارجی و به ویژه امارات تامین می شود و شعار ما ستاره داوود است.»
چند روز پس از حادثه یاد شده، پایگاه خبری ملف پرس از خبرگزاری های معتمد در عراق در خبری فاش کرد که احمد الحسن الیمانی بعد از حادثه بصره و ناصریه به کشور امارات گریخته و در دبی اقامت گزیده است.


یمانی و حتمیت
یکی از تقسیمات معروف نشانه های ظهور که ریشه در روایات دارد، تقسیم علایم به حتمی و غیر حتمی است. نشانه های حتمی، حتما پیش از ظهور تحقق می یابند، اما در نشانه های غیر حتمی احتمال عدم تحقق نیز وجود درد. آیا جنبش یمانی نیز از نشانه های حتمی ظهور است، یا غیر حتمی؟ در میان مجموعه احادیثی که نشانه های ظهور را به حتمی و غیر حتمی تقسیم کرده اند، در دو روایت به حتمی بودن قیام یمانی تصریح شده است. شیخ نعمانی روایت اول را به سند خود و در کتاب الغیبه، از امام صادق(ع) چنین نقل کرده است:
الندا من المحتوم و السفیانی من المحتوم و الیمانی من المحتوم و قتل النفس الزکیه من المحتوم و کف یطلع من السما من المحتوم.
ندای آسمانی از نشانه های حتمی است و سفیانی و یمانی و کشته شدن نفس زکیه و کف دستی که از افق آسمان نمایان می شود نیز از نشانه های حتمی هستند.
در نسخه کتاب الغیبه نعمانی که مرحوم غفاری آن را تصریح کرده، روایت به شکل فوق آمده، اما در کتاب های بحار الانوارو اثبات الهداه که این روایت را از الغیبه نعمانی روایت کرده اند، جمله «الیمانی من المحتوم» وجود ندارد. براین اساس، روایت شده علاوه بر ضعف سند از مشکل اختلاف نسخ نیز رنج می برد، و از این رو، نمی توان بر مبنای آن قاطعانه قضاوت کرد.
حدیث دوم را که شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه به سند خود از عمر بن حنظله و او از امام صادق(ع) نقل کرده، چنین است:
قبل قیام القائم خمس علامات محتومات الیمانی و السفیانی و الصحیه و قتل النفس الزکیه و الخسف بالبیداء.
پیش از قیام قائم(عج) پنج علامت حتمی وجود خواهد داشت:
یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرورفتن در سرزمین بیداء.
علاوه بر شیخ صدوق، شیخ کلینی در کافی و شیخ نعمانی در الغیبه نیز همین روایت کرده اند، اما در این دو کتاب واژه «محتومات» وجود ندارد.
از آن جا که هر سه روایت یاد شده را از عمر به حنظله از امام صادق(ع) نقل کرده اند، نمی توان آن را بیش از یک حدیث دانست. از میان این سه نقل، روایت نعمانی سند معتبری ندارد، اما روایت کافی معتبر است، هم چنان که به نظر می رسد، نقل شیخ صدوق نیز از نظر سندی اطمینان پذیر است. بنابراین، در برابر ما یک روایت با دو نقل متفاوت وجود دارد: در یکی نقل «خمس علامات قبل قیام قائم» است و در نقل دیگر «قبل قیام القائم خمس علامات محتومات.»
در پاسخ به این سوال که کدام یک از آن ها بر دیگری ترجیح دارد، باید گفت:
الف) سند روایت کافی از سند روایت کمال الدین معتبرتر است، زیرا در سند کمال الدین، حسین بن حسن بن ابان وجود دارد که این شخصیت در کتاب های رجالی قدما توثیق نشده است، اما ابن داوود وی را توثیق کرده است.
مرحوم آیت الله خویی نیز بر اساس وقوع در اسناد کامل الزیارات ایشان را توثیق کرده، لیکن از مبنای خود عدول نموده اند.تردید در وثاقت شخصیت یاد شده، باعث می شود که روایت کتاب کافی از روایت کتاب کمال الدین، دست کم معتبرتر باشد.
ب) بر فرض که اعتبار سند این دو رونایت به یک اندازه باشد، باز هم رایت کتاب کافی ترجیح دارد، زیر مطلب مورد نظر از موارد دران امر بین زیاده و نقیصه است و بر اساس بنای عقلا در این گونه موارد، اصل عدم زیاده، بر اصل عدم نقیصه مقدم است. آیت الله خویی در این باره می فرماید:
[هنگامی که یک حدیث به دو صورت روایت شده باشد، به گونه ای که یک روایت مشتمل بر زیاده و دیگری فاقد آن زیاده باشد] بنای عقلا بر عمل به زیاده است، چون گاهی انسان یک یا دو کلمه را فراموش می کند، اما این که از روی فراموشی یک یا دو کلمه را به روایت اضافه کند، بسیار بعید است.
اما علی رغم بنای عقلا بر تقدیم اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه، به نظر می رسد موضوع بحث ما از مصادیق قاعده یاد شده نباشد، چون با نگاهی گذرا به روایات علایم الظهور به سادگی می توان دریافت که بسیاری از این روایات تعدادی از علایم، محتوم خوانده شده اند. برای نمونه امام صادق(ع) در این باره فرموده اند:
من الامر محتوم و منه ما لیس بمحتوم و من المحتوم خروج السفیانی فی رجب.
برخی از امور حتمی و برخی غیر حتمی اند و یکی از مور حتمی خروج سفیانی در ماه رجب است.
مسئله تقسیم نشانه های ظهور به حتمی و غیره حتمی، آن قدر مسلم بوده است که گاهی اصحاب ائمه(ع) از حتمی یا غیر حتمی بودن برخی از نشانه ها سوال می کردند. این سوالات نشان دهنده مسلم بودن اصل تقسیم نشانه ها به حتمی و غیر حتمی است.


ادامه یمانی و حتمیت:
افزون بر این، از میان نشانه های ظهور معمولا پنج علامت در کنار هم ذکر می شوند و گاهی این پنج علامت به حتمیت توصیف شده اند، مثلا ابوحمزه ثمالی می گوید: از امام باقر(ع) سوال کردم: آیا خروج سفیانی از حتمیات است؟ فرمودند:
نعم و الندا من المحتوم و طلوع الشمس من مغربها محتوم و اختلاف بنی العباس فی الدوله محتوم و قتل النفس الزکیه محتوم و خروج القائم من آل محم د(ص) محتوم.
بله و ندای آسمانی حتمی است، طلوع خورشید از مغرب حتمی است، اختلاف بنی عباس بر سر حکومت حتمی است، کشته شدن نفس زکیه حتمی است و خروج قائم آل محمد(ص) حتمی است.
از آن چه گذشت، روشن شد که توصیف بخشی از علایم ظهور به محتوم، در فرهنگ روایات متداول و شایع بوده و گاهی پنج نشانه به حتمیت توصیف می شده اند، و از آن جا که در روایت مورد بحث، پنج نشانه در کنار هم ذکر شده و بسیاری از این علایم در جاهای دیگر به محتوم توصیف شده اند،بعید نیست که یکی از راویان این حدیث بر اساس مرتکزات ذهنی خود و از روی سهو، واژه محتوم را به روایت افزوده باشد. نظیر این مطلب را مرحوم نائینی در مودر حدیث «لاضرر و لا ضرار» بیان کرده اند. ایشان در این باره می گوید: روایتی که نزد شیعه و اهل سنت شهرت دارد، این کلام رسول گرامی اسلام(ص) است: «لاضرر و لا ضرار»، بدون افزودن کلمه «فی الاسلام» یا «علی المومن»؛ زیرا در مقام تعارض میان زیاده و نقیصه، بنای اهل حدیث و درایه بر تقدیم اصل زیاده بر اصل عدم نقیصه است، یعنی حمل بر این که آن زیاده در واقع وجود داشته و از روایت دیگری که آن زیاده را ندارد، ساقط شده است، و بسیار بعید می نماید که راوی از پیش خود چیزی را بر حدیث اضافه کند، اما سقوط کلمه ای از حدیث خیلی بعید نیست. لذا بر اساس اصل عدم غفلت، حجیت هر دو اصل، منافاتی ندارد، اما در این بحث خصوصیتی وجود دارد که به دلیل آن، اصل عدم نقیصه بر اصل عدم زیاده مقدم است، زیرا اگر منشا حجیت این دو اصل، بنای عقلا باشد و اگر منشا تقدیم اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه همان چیزی باشد که توضیح داده شده، (غفلت یکی از راویان و اضافه کردن چیزی بر حدیث بعید تر است از این که راوی دیگری غفلت کند و چیزی را فراموش نماید)، این مطلب مخصوص زیاده هایی است که از ذهن دور است، نه معانی و واژه های مانوس و متداول، بر این اساس، کلمه «فی الاسلام» یا «علی المومن» از مصادیق قاعده ای نسیت که نزد اهل حدیث درایه مسلم است (تقدیم اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه).
اما واژه اول (فی الاسلام): اگر نقل به معنا در احادیث مربوط به احکام شرعی، نه خطبه ها و دعا ها، جایز باشد این امکان وجود داد که راوی هنگامی که قضیه ای را از پیامبر اسلام(ص) نقل می کند واژه فی الاسلام را به آن بیفزاید، زیرا نفی ضرر از آن جا که از مجعولات شرعی است راوی گمان می کند که پیامبر اکرم(ص) آن را در اسلام نفی کرده اند؛ خصوصا با توجه به این که این واژه در غالب احکام آن حضرت وجود دارد؛ مانند:
لارهبانیه فی الاسلام، لا صروره فی الاسلام، لا اخصاء فی الاسلام و امثال آن. پس از راوی از پیش خود نفی ضرر را با نفی صروره قیاس کرده است.... .»
از کلمات مرحوم نائینی چنین بر می آید که تقدیم اصل عدم زیاده در مواردی است که این زیاده، شایع و متداول نباشد. به نظر می رسد که در فضای روایات علایم الظهور، واژه محتوم از واژه های شایع و مانوس بوده، و از این رو، قاعده تقدیم اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه در آن جاری نیست.
ج) کتاب کافی نسبت به تمام کتاب های حدیثی و از جمله کمال الدین ضابط تر است. از این رو، روایت کافی بر روایت کمال الدین ترجیح دارد.
خلاصه، بر اساس این قراین سه گانه، روایت کتاب کافی که واژه محتومات در آن نیامده بر روایت کمال الدین ترجیح دارد و از ین رو حتمی بودن جنبش یمانی، اثبات پذیر نیست.


نام یمانی
در مورد نام واقعی یمانی حدیثی از پیشوایان معصوم(ع) به دست ما نرسیده است. عدم تصریح به نام این شخصیت بزرگ بتواند در زمان مقرر، رسالت مقدس خود را به انجام رساند. اما در کلمات غیر معصومان و در منابع اهل سنت اشاره هایی به نام این شخصیت شده است، از جمله:
علامه مجلسی از کتاب مشارق الانوار برسی از کعب بن حارث از سطیح کاهن چنین روایت می کند:
....ثم یخرج من صنعا الیمن البیض کالقطن اسمه حسین او حسن فیذهب بخروجه غمر الفتن فهناک یظهر مبارکا زکیا و هادیا مهدیا.
....سپس از صنعای یمن مردی سفید، بسان پنبه به نام حسین یا حسن قیام می کند و با قیام او سختی فتنه ها پایان می یابد. در این هنگام شخصیت مبارک و پاک و هدایت کننده و هدایت شده ظهور می کند.


ابن حجر در شرح حدیث: نلاتقوم الساعه حتی یخرج رجل من قحطان» از پیامبر (ص) می نویسد:
نام این شخصیت را پیدا نکردم، لیکن قرطبی احتمال داده است که نام وی جهجاه باشد، زیرا مسلم پس از نقل روایت فوق با سند دیگری از ابوهریره از پیامبر چنین نقل کرده است:
«لا تذهب الایام و اللیالی حتی یملک رجل یقال له جهجاه؛ روزها و شب ها به پایان نمی رسند تا مردی که به او جهجاه گویند به حکومت رسد.»
ابن حجر در جای دیگر در مورد نام قحطانی (یمانی) می نویسد:
در کتاب التیجان ابن هشام مطالبی یافتم که نشان می دهد نام و سیره قحطانی و زمان قیام او مشخص بوده است. ابن هشام می نویسد: عمران بن عامر، کاهن و پادشاهی بزرگ بود که عمری طولنی داشت. وی هنگام مرگ به برادرش عمر بن عامر، معروف به مزیقیا گفت: خداوند دو غضب و دو رحمت برای اهل یمن دارد: غضب اول: ویران شدن سد مآرب ودر نتیجه خراب شدن شهر ها بود، غضب دوم: تصرف یمن توسط حبشه. اما رحمت اول: مبعوث شدن پیامبری از تهامه با نام محمد است که به رحمت مبعوث می شود و بر مشرکان پیروز می گردد، رحمت دوم: زمانی است که خانه خدا ویران شود. در آن حال خداوند مردی را که به او شعیب بن صالح گفته می شود بر می انگیزد و ویران کنندگان را از آن جا بیرون کرده و نابود می نماید، تا این که در دنیا جز در سرزمین یمن ایمان یافت نشود.
مسعودی نیز پس از این که سر بر تافتن عبدالرحمان بن محمد بن اشعث را از فرمان عبدالملک مروان نقل می کند، می گوید:
او خود را ناصر المومنین نام نهاد و مدعی شد که همان قحطانی است که اهل یمن در انتظارش هستند. اوست که زمام داری را به اهل یمن باز می گرداند. وقتی به او گفته شد که نام قحطانی بر سه حرف است، در پاسخ گفت: نام من عبد است و «الرحمان» جزو اسم من نیست.
آن چه گذشت، تنها برای آشنایی با دیدگاه دانشمندان و محدثان در مورد نام یمانی بود، اما از نظر ضوابط علمی نمی توان به مطالب یاد شده اعتماد کرد، زیرا از معصوم صادر نشده و از اسناد متقنی برخوردار نیستند، بنابراین، در مورد نام یمانی نمی توان اظهار نظر قاطعانه ای کرد.
حال سوال اساسی این است که اگر در روایات نام این شخصیت نیامده، با چه واژه هایی به او اشاره شده و درباره او سخن گفته شده است؟ در پاسخ باید گفت، واژه هایی که برای اشاره به این شخصیت به کار رفته اند، عبارت اند از:


1. یمانی: در اکثریت قریب به اتفاق روایات ائمه(ع) این واژه به کار رفته است، مثلا وقتی از امام باقر(ع) سوال شد که قائم شما چه زمانی ظهور خواهد کرد، فرمودند:
اذا تشبه الرجال بالنسا ... و خروج السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن و خسف بالبیداء.....
هنگامی که مردان شبیه زنان شوند... و سفیانی از شام و یمانی از یمن قیام کند و فرورفتن در سرزمین بیداء رخ دهد... .


2. منصور الیمانی و منصور: از امام باقر(ع) چنین نقل شده است:
اذا ظهر السفیانی علی الابقع و المنصور الیمانی، خرج الترک و الروم فظهر علیهم السفیانی.
چون سفیانی بر ابقع و منصور یمانی پیروز شود، ترک و روم قیام می کنند و سفیانی بر آن ها پیروز می شود.
در حدیث دیگری فرموده اند:
....ثم یسیر الیهم منصور الیمانی من صنعاء بجنوده.
....سپس منصور یمانی همراه سپاهیانش از سوی صنعا به سوی آن ها رهسپار می شود.
در روایتی از خروج مردی از یمن که یاری دهنده جانشین پیامبر است، با عنوان منصور یاد می شود. پیامبر اکرم(ص) در این روایت در وصف اهل یمن فرموده اند:
قوم رقیقه قلوبهم راسخ ایمانهم و منهم المنصور یخرج فی سبعین الفا ینصر خلفی و خلف وصیی.
مردم سرزمین یمن قلب هایی رقیق و ایمان هایی استوار دارند. منصور که با هفتاد هزار نفر قیام می کند و جانشین من و جانشین وصی مرا یاری می دهد، از آن هاست.


زمان قیام یمانی
تعیین زمان دقیق قیام یمانی نیز مانند زمان ظهور و سایر نشانه های آن برای ما میسر نیست، لیکن روایات متعددی به پیوستگی جنبش یمانی و قیام سفیانی دلالت دارند، از جمله:
امام صادق(ع) فرموده اند:
الیمانی و السفیانی کفرسی رهان؛
یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه اند.


این مطلب آن قدر مسلم بوده که امام صادق(ع) برای نفی قیام سفیانی در زمان خود بر عدم قیام یمانی استدلال فرموده اند. هنگامی که در محضر آن امام از خروج سفیانی سخن به میان آمد، فرمودند:
انی یخرج ذلک و لما یخرج کاسر عینیه بصنعاء؛
کی و چگونه سفیانی قیام می کند، در حالی که کسی که چشم او را از کاسه در می آورد، هنوز از صنعا خروج نکرده است.
ابن حماد نیز از امام باقر(ع) چنین روایت کرده است:
اذا ظهر السفیانی علی الابقع و المنصور الیمانی خرج الترک و الروم فظهر علیهم السفیانی؛
چون سفیانی بر ابقع و منصور یمانی پیروز شود، ترک و روم خروج می کنند و سفیانی بر آن ها نیز غلبه می یابد.
در روایت دیگری فرموده اند:
ثم یسیر الیهم منصور الیمانی من صنعا بجنوده...فیلتقی هو والاخوص.... فیکون بینهما قتال شدید ثم یظهر الاخوص السفیانی علیه؛
سپس منصور یمانی همراه با سپاهیانش از صنعا به سمت آن ها رهسپار می شود.... او با اخوص رو به رو می شود... میان آن دو جنگی سخت در می گیرد و سفیانی اخوص بر او غلبه می یابد.
از مجموع این روایات و روایاتی که خواهد آمد، به تلاقی جنبش یمانی سفیانی حداقل در بخشی از زمان می توان مطمئن شد و از آن جا که بر اساس روایات متعدد و معتبر خروج سفیانی از علایم سال ظهور است، قیام یمانی نیز از نشانه های نزدیک به ظهور خواهد بود. از جمله روایات معتبری که بر پیوستگی قیام سفیانی با ظهور ـ و در نتیجه پیوستگی قیام یمانی با ظهور ـ دلالت دارند، این

روایت از امام باقر(ع) است:
...فینزل امیر جیش السفیانی البیداء فینادی مناد من السماء «یا بیداء ابیدی القوم» فیخسف بهم.... و القائم یومئذ بمکه قد اسند ظهره الی البیت الحرام مستجیرا به فینادی یا ایها الناس...
امیر سپاه سفیانی در منطقه بیداء فرود می آید، پس ندا دهنده ای از آسمان ندا می دهد: «ای بیداء این گروه را در خود فرو ببر»، پس از آن ها در زمین فرو می روند.... قائم(عج) در آن روز در مکه حضور دارد و در حالی که به خانه کعبه پناهنده شده و به آن تکیه کرده ندا می دهد: ای مردم.... .
نکته یاد شده (پیوستگی قیام یمانی با ظهور امام مهدی(عج)) را می توان از این روایت پیامبر اکرم(ص) نیز به دست آورد:
ما القحطانی بدون المهدی
قحطانی بدون مهدی نخواهد بود.
در مجموعه روایات نشانه های ظهور، سه روایت وجود دارد که علاوه بر دلالت بر تلاقی قیام یمانی با خروج سفیانی، آغاز این دو جنبش و نبش خراسانی را دقیقا در یک سال و یک ماه و یک روز بیان کرده است. امام باقر(ع) در این خصوص فرموده اند:
....خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی فی سنه واحده فی شهر واحد فی یوم واحد؛
خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است.
از امام صادق(ع) نیز چنین روایت شده است:
و قد یکون خروجه و خروج الیمانی من الیمن مع الرایات البیض فی یوم واحد و شهر وحد و سنه واحده؛
خروج سفیانی و خروج یمانی با پرچم های سفید از یمن در یک روز و یک ماه و یک سال خواهد بود.


آن حضرت در روایت دیگری فرموده اند:


خروج الثلاثه الخراسانی و السفیانی و الیمانی فی سنه واحده فی شهر واحد فی یوم واحد؛
خروج سه نفری خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز است.
به وثاقت تمامی راویان این سه حدیث، در کتاب های رجالی تصریح شده است، تنها در حدیث اول حسن بن علی بن ابی حمزه وجود دارد که عموما او را به دلیل این که از سران واقفه بوده، تضعیف می کنند. حدیث دوم از کتاب مختصر اثبات الرجعه منسوب به فضل بن شاذان است. روایت سوم را شیخ طوسی درکتاب الغیبه بدون واسطه از فضل بن شاذان روایت می کند. به احتمال قوی منبعی که در اختیار شیخ طوسی بوده و این روایت را از آن نقل کرده کتاب اثبات الرجعه فضل بن شاذان است. همچنان که این روایت با همین سند در مختصر اثبات الرجعه نیز وجود دارد
از سوی دیگر، شیخ طوسی در فهرست خود پس از اشاره به حدود سی کتاب از مصنفات فضل بن شاذان ـ که یکی از آن ها اثبات الرجعه است ـ و تذکر این نکته که وی کتاب های دیگری نیز دارد که اسم آن ها معلوم نیست، برای خود دو طریق به روایات و کتاب های فضل بن شاذان نقل می کند که یکی از آن ها طریق صحیحی است. شیخ طوسی پس از ذکر مصنفات فضل بن شاذان می نویسد: «ابوعبدالله مفید [شیخ مفید] از محمد بن علی بن حسین بن بابویه [شیخ صدوق] از محمد بن حسنg از احمد بن ادریس از علی بن محمد بن قتیبه از فضل بن شاذان، از روایات و کتاب های فضل بن شاذان به من خبر داد.»
افراد یاد شده که در طریق شیخ طوسی به کتاب های فضل بن شاذان قرار دارند، همگی ثقه و مورد اطمینان هستند. بر این اساس، روایت سوم از نظر سندی معتبر و اعتماد پذیر خواهد بود.
به هر تقدیر، از مجموعه روایات یاد شده تلاقی قیام یمانی و سفیانی و هم چنین هم زمانی دقیق آغاز حرکت یمانی و سفیانی و خراسانی نیز اثبات می پذیرد. در این صورت قیام یمانی در ماه رجب آغاز خواهد شد، زیرا امام صادق (ع) در حدیث معتبری فرموده اند:
ان امر السفیانی من الامر المحتوم و خروجه فی رجب؛
حرکت سفیانی از نشانه های حتمی است و در ماه رجب روی خواهد داد.
البته محمد بن مسلم بدون این کلام خود را به معصوم (ع) نسبت دهد، چنین گفته است:
یخرج قبل السفیانی مصری و یمانی؛
پیش از سفیانی مصری و یمانی خروج می کنند.
در این روایات قیام یمانی پیش از قیام سفیانی دانسته شده است و این مطلب با آن چه پیش تر آمد، در تعارض است.
صرف نظر از این که این کلام از معصوم صادر نشده و قابلیت تعارض با روایات پیشین را ندارد، برای حل تعارض ظاهری این روایت با روایاتی که قیام سفیانی و یمانی را هم زمان می دانستند، راه حل های مختلفی می توان ارائه داد، از جمله:


1. یمانی مذکور در روایت محمد بن مسلم غیر از یمانی معروف است، زیرا در تمام روایات از شخصیت مورد نظر با عنوان «الیمانی» یا شده، اما در این روایت از یمانی، به صورت نکره، یاد شده است. بنابراین، چه بسا پیش از قیام سفیانی یک شخصیت یمنی خروج کند، اما جنبش یمانی معروف همزمان با جنبش سفیانی باشد.


2. قیام یمانی و سفیانی در یک سال و یک ماه و یک روز، کنایه از شدت پیوستگی این دو رخداد است و این امر منافاتی با وجود فاصله اندک میان آن دو ندارد. قرینه ای که نکته فوق را تایید می کند، جمله ای است که در ذیل حدیث امام باقر (ع) آمده است. آن حضرت پس از بیان این قیام یمانی و سفیانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است، فرموده اند:
فبیناهم کذلک اذ اقبلت رایات من قبل خراسان؛ در حالی که سپاه سفیانی مشغول تاراج کوفه است، به ناگاه پرچم هایی از سوی خراسان روی می آورند.


آن حضرت در ادامه از فرورفتن سپاه سفیانی در سرزمین بیدا و ظهور امام مهدی (عج) در مکه مکرمه در همان روز گزارش داده اند. بنابراین، به تصریح این روایت، قیام پرچمی از خراسان که به احتمال زیاد همان خراسانی است از حوادث متصل به ظهور است و با اثبات پیوستگی قیام یمانی با جنبش خراسانی می توان پیوستگی قیام یمانی با ظهور امام مهدی (عج) را نتیجه گرفت.
در پایان تذکر این نکته مناسب است که روایات اهل سنت در مورد زمان قیام قحطانی (یمانی) به شدت با یکدیگر اختلاف دارند.
دسته ای از این روایات قیام قحطانی را پس از حیات امام مهدی(عج) دانسته اند، مثلا از پیامبر اکرم(ص) چنین روایت کرده اند:
القحطانی بعد المهدی والذی بعثنی بالحق ما هو دونه؛
قحطانی پس از مهدی (عج) است. سوگند به خدایی که مرا به حق برانگیخت مقام او کمتر از مهدی (عج) نیست.
دسته ای دیگر قیام قحطانی را پیش از ظهور امام مهدی (عج) دانسته اند.
از ارطاه در این باره چنین نقل شده است:
بلغنی ان المهدی یعیش اربعین عاما....ثم یخرج رجل من قحطان....ثم یموت....ثم یخرج رجل من اهل بیت النبی (ص) مهدی حس السیره یفتح مدینه قیصر و هو اخر امیر من امه محمد (ص) ثم یخرج فی زمانه الدجال و ینزل فی زمانه عیسی بن مریم؛
برای من چنین روایت شده که مهدی چهل سال زندگی می کند... سپس مردی از قحطان قیام می کند.... سپس می میرد.... سپس مردی از خاندان پیامبر (ص) قیام می کند. او مهدی و نیکو سیرت است و شهر قیصر را می گشاید. او آخرین امیر از امت محمد (ص) است. در زمان او دجال خروج می کند و عیسی (ع) از آسمان فرود می آید.
در این روایت پیش از ذکر خروج قحطانی به قیام مهدی اشاره شده است، اما به قرینه خروج دجال و نزول عیسی(ع)، مهدی پس از قحطانی همان امام مهدی (عج) است.
دسته سوم روایات اهل سنت، قیام قحطانی را هم زمان با امام مهدی (عج) می داند، از جمله از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است:
ما القحطانی بدون المهدی؛
قحطانی بدون مهدی نخواهد بود.
بدون مهدی نبودن قحطانی ظهور در هم زمانی حیات این دو شخصیت دارد.
نیز از ارطاه چنین نقل شده است:
علی یدی ذلک الخلیفه الیمانی الذی تفتح القسطنطنیه و رومیه علی یدیه یخرج الدجال فی زمانه و ینزل عیسی بن فی زمانه؛
خروج دجال و نزول عیسی(ع) در زمان آن فرمان روایی یمانی است که استانبول و روم به دست او فتح می شود.
این روایت به دلیل روایات متعددی که بر نزول حضرت عیسی(ع) در زمان امام مهدی (عج) دلالت دارند، از هم زمانی خروج قحطانی و امام مهدی (عج) حکایت دارد.
دسته چهارم روایات اهل سنت نیز بر اتحاد قحطانی و امام مهدی (عج) دلالت دارند. از ابن سیرین چنین روایت شده است:
القحطانی رجل صالح و هو الذی یصلی خلفه عیسی و هو المهدی؛
قحطانی مرد نیکوکاری است. او همان کسی است که عیسی(ع) پشت سرش نماز می گزارد. او همان مهدی است.
علاوه بر این که عمده این روایات از پیامبر اکرم(ص) نقل شده اند، به لحاظ ضعف سند نیز برای ما حجت نیستند و آن چه امر را سهل می کند، وجود روایات اهل بیت(ع) است که قیام قحطانی را از علایم ظهور و پیش از آن دانسته اند و این روایات معیاری برای انتخاب و گزینش روایات اهل سنت اند.


مکان قیام یمانی
روایات متعددی، مکان قیام یمانی و محل پیدایش جنبش او را یمن دانسته اند که عبارت اند از:


از امام باقر(ع) چنین روایت شده:
.....و خروج السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن و خسف بالبیداء؛
....هنگام خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از یمن و فرو رفتن در سرزمین بیداء.


امام صادق(ع) نیز در پاسخ این سوال که قائم شما چه زمانی قیام می کنند، فرمودند:
.....و خروج السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن و خسف بالبیداء؛
.....هنگام خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از یمن و فرو رفتن [سپاه سفیانی] در سرزمین بیداء.


آن حضرت در حدیث دیگری فرموده اند:
و خروج الیمانی من الیمن مع الرایات البیض؛
قیام یمانی از یمن همراه با پرچم های سفید خواهد بود.


درکتاب کمال الدین به تصریح مرحوم غفاری نیز حدیثی از امام باقر(ع) به این صورت نقل شده است:
....و ان من علامات خروجه خروج السفیانی من الشام و خروج الیمانی [من الیمن] و مناد ینادی من السماء؛
....و از نشانه های خروج امام مهدی(عج) خروج سفیانی از شام و خروج یمانی [از یمن] و ندا دهنده ای است که از آسمان ندا می دهد.


روایت دیگری که احتمالا مضمون یاد شده را تایید می کند، این حدیث امام باقر(ع) است:
....و خروج رجل من ولد عمی زید بالیمن؛
و قیام مردی از خاندان عمویم زید در یمن.


آن حضرت در حدیث دیگری فرموده اند:
......ثم یسیر الیهم منصور الیمانی من صنعاء بجنوده؛
....سپس منصور یمانی همراه سپاهیانش به سوی آن ها روانه می شود.


در هفتمین روایت، محل قیام شخصی که چشمان سفیانی را از کاسه در می آورد، صنعا معرفی شده است. از امام صادق(ع) روایت شده است:
انی یخرج ذلک و لما یخرج کاسر عینیه بصنعاء؛
کجا و چگونه سفیانی خروج می کند در صورتی که آن کس که چشم او را از کاسه در می آورد، هنوز از صنعا خروج نکرده است.


همان طور که گذشت، شخصیت یاد شده به قرینه سایر روایاتی که از هم زمانی و درگیری یمانی با سفیانی یاد کرده اند، همان یمانی است. علاوه بر آن، برای تایید این موضوع می توان از روایاتی که در منابع اهل سنت آمده و به خروج قحطانی از یمن تصریح کرده است نیز بهره برد. روایات یاد شده گرچه از نظر سند قابل خدشه هستند اما به نظر می رسد با توجه به مجموع آن ها می توان به این اطمینان رسید که آغاز قیام یمانی از یمن است.
برخی از نویسندگان بر این باورند که واژه «یمانی» به تنهایی علاوه بر دلالت بر انتساب این شخصیت به یمن، بر آغاز جنبش او از یمن نیز دلالت می کند. لذا همچنان که بر اساس متفاهم عرفی قیام خراسانی به معنای قیام شخصی خراسانی از خراسان است، قیام یمانی نیز به معنای قیام مردی یمنی از یمن است. به تعبیر دیگر، اطلاق واژه یمانی به شخصیت مورد نظر صرفا بیان تابعیت او نیست بلکه محل قیام او نیز هست. بر این اساس، از تمامی روایاتی که بر قیام یمانی دلالت داشتند، می توان به شروع قیام از یمن نیز پی برد.


یمانی درفش هدایت


با بررسی روایات نشانه های ظهور، به سادگی می توان این نکته را برگرفت که در میان شخصیت های عصر پایانی غیبت نام دو شخصیت وجود دارد که هر دو با پرچم دار تحولات وسیع اجتماعی اند. این دو شخصیت که در دو قطب مخالف با یکدیگر قرار دارند و یکی پرچم دار هدایت و فضیلت و دیگری پرچم دار انحراف و تباهی است، یمانی و سفیانی نام دارند؛ سفیانی مدیریت جریان انحطاط را بر عهده دارد و یمانی فرماندهی جریان فرماندهی جریان فضیلت محور را. ابعاد مختلف شخصیت منفی سفیانی و حوادث مربوط به او پیش از این بررسی شد. مثبت بودن شخصیت یمانی تا کنون به اثبات رسیده، اما بجاست به لحاظ اهمیت این موضوع در بخش مستقلی به آن پرداخته شود.


امام باقر(ع) در این باره فرموده اند:
.... ولیس فی الرایات رایه اهدی من رایه الیمانی هی رایه هدی لانه یدعو الی صاحبکم؛
در میان پرچم ها پرچمی هدایت یافته تر از پرچم یمانی نیست او پرچم هدایت است، زیرا به سوی صاحب شما دعوت می کند.


از امام صادق(ع) نیز در حدیث معتبری چنین روایت شده:
فلیس فیها رایه باهدی من رایه الیمانی تهدی الی الحق؛
در میان پرچم ها پرچمی هدایت یافته تر از پرچم یمانی نیست، او به حق دعوت می کند.
در روایت دیگری هشام بن سالم می گوید: چون طالب حق، قیام کرد به امام صادق(ع) عرض شد ما امیدواریم این شخص همان یمانی باشد. آن حضرت فرمودند:
لاالیمانی یتوالی علیا و هذا یبرا منه؛
خیر، یمانی از محبان علی(ع) است ولی این شخص از علی (ع) برائت می جوید.

4 نظر

  1. manicuremanicuresays:

    Incredible points. Great arguments. Keep up the great work.

  2. manicuremanicuresays:

    Thank you for the auspicious writeup. It in fact was a amusement account it. Look advanced to far added agreeable from you! By the way, how can we communicate?

  3. How we can increase our height?How we can increase our height?says:

    Great weblog right here! Also your site loads up fast! What host are you the use of? Can I get your affiliate hyperlink for your host? I desire my web site loaded up as fast as yours lol

  4. Can you get taller with yoga?Can you get taller with yoga?says:

    Right now it sounds like Wordpress is the top blogging platform available right now. (from what I've read) Is that what you are using on your blog?